English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (8519 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
heavy lift U حمل و نقل هوایی سنگین واحد حمل و نقل هوایی سنگین
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
airlift service U سرویس حمل و نقل هوایی خدمات ترابری هوایی قسمت ترابری هوایی
holidays U تولید رخنه در عکاسی هوایی محوطه پوشیده نشده درعکاسی هوایی
telling U مخابره اطلاعات به دست امده از تجسس هوایی به یکانهای پدافند هوایی
holiday U تولید رخنه در عکاسی هوایی محوطه پوشیده نشده درعکاسی هوایی
antiair warfare U جنگ ضدبرتری هوایی نبرد بر علیه برتری هوایی دشمن
restrictive fire plan U طرح اتش محدود کننده حرکات هوایی یا تامینی هوایی
air policing U عملیات گشت زنی هوایی پاسوری هوایی در زمان صلح
line chief U افسرجزء نیروی هوایی که درفرود امدن وبرخاستن هواپیمادرخطوط هوایی نظارت میکند
pouncing U در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
pounce U در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
pounces U در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
pounced U در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
i stay U در رهگیری هوایی به علامت ماموریت گشت هوایی راتحویل گرفتم اعلام میشود
air delivery container U جعبههای مخصوص حمل بارهای هوایی جعبه حامل بار در نقل و انتقال هوایی
broadcast controlled air interception U نوعی رهگیری هوایی که هواپیمای رهگیر را مداوم درجریان تک هوایی دشمن قرارمی دهند
air sentinel U گارد هوایی نگهبان مخصوص اعلام خطرتک هوایی
steer U در رهگیری هوایی و پشتیبانی مستقیم هوایی یعنی گرای مغناطیسی داده شده را ببندید تا به من برسید
steers U در رهگیری هوایی و پشتیبانی مستقیم هوایی یعنی گرای مغناطیسی داده شده را ببندید تا به من برسید
steered U در رهگیری هوایی و پشتیبانی مستقیم هوایی یعنی گرای مغناطیسی داده شده را ببندید تا به من برسید
pigeon U در رهگیری هوایی یعنی اینکه گرای مغناطیسی و مسافت پایگاه هوایی از هواپیما این قدر است
pigeons U در رهگیری هوایی یعنی اینکه گرای مغناطیسی و مسافت پایگاه هوایی از هواپیما این قدر است
flak U گلوله خودترکان ضد هوایی توپ پدافند هوایی
air scoop U چاه هوایی صفحه تنظیم دریچه هوایی
sleeve target U هدف کش هوایی استوانهای برای تیراندازی ضد هوایی
fly through U عبور هدف هوایی از مخروط اتش ضد هوایی تقاطع هدف با اتش ضد هوایی
air pilots U خلبانان نیروی هوایی راهنمایان هوایی
air interdiction U عملیات ممانعتی هوایی ممانعت هوایی
aviation pay U معاش هوایی سختی خدمت هوایی
air superiority U برتری موقت هوایی رجحان هوایی
air suprmacy U برتری کامل هوایی سیادت هوایی
carrier air group U دو یا چند گردان هوایی که درروی یک ناو مستقر باشند گروه هوایی ناو هواپیمابر
air branch U قسمت هوایی رسته هوایی
air material U ماتریل هوایی وسایل هوایی
notice to airmen U اعلامیه هوایی یا اعلان هوایی
aired U هوایی هواپیمایی نیروی هوایی
air U هوایی هواپیمایی نیروی هوایی
airs U هوایی هواپیمایی نیروی هوایی
splashes U ترکیدن ترکیدن گلوله در پدافند هوایی یعنی کلیه هدفهای هوایی زده شد
splash U ترکیدن ترکیدن گلوله در پدافند هوایی یعنی کلیه هدفهای هوایی زده شد
air station U ایستگاه عکس برداری هوایی نقطه تمرکز عکسبرداری هوایی ایستگاه هواشناسی
splashing U ترکیدن ترکیدن گلوله در پدافند هوایی یعنی کلیه هدفهای هوایی زده شد
tropopause U منطقه چاه هوایی جوی بین استراتوسفر و تروپوسفر منطقه سکته هوایی
code panel U رمز ارتباطات در عملیات هوایی و زمینی کلید رمزارتباطات در عملیات هوایی وزمینی
air picket U هواپیمای مخصوص اکتشاف و گزارش و ردیابی هواپیماو موشکهای دشمن هواپیمای گشتی هوایی هواپیمای پیشقراول هوایی
air photographic U شناسایی از طریق عکسبرداری هوایی شناسایی با استفاده ازعکس هوایی
air scout U هواپیمای دیده ور هوایی هواپیمای مخصوص گشت زنی هوایی
tactical air controler U افسر کنترل عملیات هوایی مسئول مرکز کنترل هوایی
call mission U درخواست پشتیبانی فوری هوایی ماموریت هوایی طبق درخواست
airlift command U فرماندهی ترابری هوایی قسمت حمل و نقل هوایی فرماندهی حمل و نقل هوایی
photogrammetry U علم تهیه نقشه از روی عکس هوایی یا اندازه گیری فواصل زمینی از روی عکس هوایی
air defense commander U فرماندهی پدافند هوایی فرمانده پدافند هوایی یک منطقه
air search attack unit U تیم تجسس و نابودی هوایی تیم تک اکتشافی هوایی
emergency scramble U درگیری اضطراری هوایی فرمان درگیری سریع هوایی
airspace prohibited area U منطقه ممنوعه هوایی منطقه منع پرواز هوایی
airlift capacity U مقدورات ترابری هوایی مقدورات حمل و نقل هوایی
channel airlift U سرویس حمل و نقل هوایی موجود در هر یکان خدمات حمل و نقل هوایی امادی
trimetrogon U عکاسی هوایی با استفاده ازسه بعد یا صفحه سه بعدی عکاسی سه بعدی هوایی
dispersal airfield U فرودگاههای مخصوص تفرقه هوایی فرودگاه مخصوص تفرقه در اماده باش هوایی
air survey photography U عکسبرداری تجسسی هوایی عکسبرداری اکتشافی هوایی
airlift control element U عنصر کنترل ترابری هوایی عنصر کنترل حمل و نقل هوایی
combat airlift support U پشتیبانی رزمی حمل و نقل هوایی پشتیبانی رزمی ترابری هوایی
trunkair route U مسیر هوایی استراتژیکی مسیر حرکت و حمل و نقل استراتژیکی هوایی
airhead operations U عملیات مخصوص گرفتن سرپل هوایی عملیات تهیه سرپل هوایی
country cover diagram U دیاگرام نشان دهنده اجرای عکاسی هوایی در هر کشور دیاگرام پوشش عکاسی هوایی در سطح کشور
air defense action area U منطقه پوشش پدافند هوایی منطقه عمل پدافند هوایی
chalk commander U فرمانده سریال حرکت هوایی فرمانده سریال بار هوایی
chalk number U شماره سریال بار هوایی شماره سریال حرکت هوایی
tactical air control center U مرکز کنترل نیروی هوایی تاکتیکی کنترل هوایی تاکتیکی
extensive U سنگین
lumpier U سنگین
staid U سنگین
lumpy U سنگین
weighted U سنگین
hefty U سنگین
navol U اب سنگین
cumbersome U سنگین
waterlogged U سنگین
heftiest U سنگین
heavy water U اب سنگین
largo a U سنگین
unwieldy U سنگین
heft U سنگین
heftier U سنگین
saturnine U سنگین
weight ton U تن سنگین
heavy footed U دل سنگین
heaviest U سنگین
carking U سنگین
onerous U سنگین
mim U سنگین
heavies U دل سنگین
lumberingly U سنگین
pressuring U سنگین
heavies U سنگین
pressures U سنگین
heaviest U دل سنگین
logy U سنگین
lumpish U سنگین
cloggy U سنگین
loggy U سنگین
heavy U سنگین
heavy U دل سنگین
stodgy U سنگین
weightier U سنگین
lumpiest U سنگین
heavier U سنگین
laden U سنگین پر
hulky U سنگین
massively U سنگین
massive U سنگین
exacting U سنگین
ponderous U سنگین
burdensome U سنگین
hard water U اب سنگین
weightiest U سنگین
overweight U سنگین تر از حد
heavier U دل سنگین
pressured U سنگین
high proof U سنگین
pressure U سنگین
weighty U سنگین
air position U موقعیت هوایی موقعیت هوایی هواپیما
heavy petroleum U نفتخام سنگین
high dollar value U سنگین قیمت
overburdensome U زیاد سنگین
grave U موقر سنگین
slugfest U مسابقه سنگین
heavyweights U سنگین وزن
heavyweights U بزرگ و سنگین
high polymer U بسپار سنگین
burden U سنگین بارکردن
heavyweight U بزرگ و سنگین
graves U موقر سنگین
gravest U موقر سنگین
heavy weight U سنگین وزن
high interest U بهره سنگین
fuller U سنگین کننده
heavyweight U سنگین وزن
outbalance U سنگین تر بودن از
soberly U سنگین موقر
sober U سنگین موقر
to weigh heavy U سنگین بودن
to sit heavy on the stomach U سنگین بودن
to pound a long U سنگین رفتن
loads U سنگین کردن
titan crane U جرثقیل سنگین
load U سنگین کردن
overpoise U سنگین تر بودن از
overweigh U سنگین تر بودن از
burdens U سنگین بارکردن
hard of hearing U سنگین گوش
heavyish U سنبته سنگین
incumber U سنگین کردن
preponderate U سنگین تر بودن
profound sleep U خواب سنگین
sadiron U اتوی سنگین
dulls U کند سنگین
encumber U سنگین کردن
encumbered U سنگین کردن
sledgehammers U چکش سنگین
heavyish U کمی سنگین
sledgehammer U چکش سنگین
slams U ضربت سنگین
slamming U ضربت سنگین
high proof spirit U عرق سنگین
slammed U ضربت سنگین
slam U ضربت سنگین
encumbers U سنگین کردن
encumbering U سنگین کردن
dull U کند سنگین
dulled U کند سنگین
duller U کند سنگین
dullest U کند سنگین
dulling U کند سنگین
heavy oil U روغن سنگین
gravitate U سنگین کردن
heavy handed U سنگین دست
behave prettily U سنگین باش
tie-up U راهبندان سنگین
traffic congestion U راهبندان سنگین
dense traffic U ترافیک سنگین
millstone U بار سنگین
millstones U بار سنگین
heavy metal U فلز سنگین
gravity abutment U گرانپایه سنگین
clump U ضربه سنگین
heavy industry U صنایع سنگین
gravely U بطور سنگین
weight U سنگین کردن
ham-fisted U سنگین دست
ham handed U سنگین دست
ham fisted U سنگین دست
grand opera U اپرای سنگین
heavy traffic U ترافیک سنگین
heavy hydrogen U هیدروژن سنگین
heavy particle U ذره سنگین
heavy concrete U بتن سنگین
stodgy U سنگین وکندرو
baryon U ذره سنگین
heavy alloy U الیاژ سنگین
Recent search history Forum search
1a fairly weighted coin
2crucification
2کلمه با جمله چه فرقی دارد
2کلمه با جمله چه فرقی دارد
010/5d?
0واحد ضریب میرایی در مایکروویو
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com